کاناداداستانهای مهاجرتونکوور

مهاجرت بابک به کانادا – قسمت هشتم

هفته سوم مهاجرت، ورق برگشت

خرید ماشین در کانادا

ادامه از قسمت هفتم داستان مهاجرت بابک …. قرص ها رو خوردم همسر کمک کرد و بلند شدم نشستم. خیلی ناراحت بودم که خونوادم منو در این وضعیت می بینند. خودم رو جمع و جور کردم و اون شب زود تر خوابیدیم. فردا ب همون فامیلی که دختر بود زنگ زدم و شرح ماجرا رو گفتم، گفت: فشار های روحی کار خودش رو کرده و اسپاسم معده بوده و رد شده. اگر نگرانی هنوز برو دکتر چک آپ کنه. حرف هاش منطقی بود و منم نرفتم چک آپ. تصمیم گرفتم صبور تر و قوی تر باشم.

پدرم میگفت: اگر مشکلی برات پیش اومد، زندگی مردان بزرگ رو بخون، به عظمت جهان فکر کن، دنیا که به آخر نرسیده. اگر مشکلی تورو نکشه و دوام بیاری حتما تو رو قوی تر خواهد کرد.

سه هفته از اومدنمون گذشت و لوازم خونه خریدیم، مبل، تخت، خوشخواب، تلویزیون، میز تلویزیون میز ناهارخوری شش نفره، و حالا خونمون یه کم شبیه خونه شده بود. یه باربکیو ( منقل گازی قابل حمل) هم خریدم که روی تراس دو متری خونه گاهی برگر دست کنیم. خیلی همه چی برامون جا افتاده بود. عصر ها رادوین رو سوار کالسکه میکردیم و با همسر میزدیم بیرون. همه چی واقعا جذاب بود و زیبا. احساس میکردم دوباره کنترلم رو دارم روی زندگی بدست میارم.

اگر مشکلی تورو نکشه و دوام بیاری حتما تو رو قوی تر خواهد کرد.

تا اینجا طی 20 روز 8 هزار دلار از پولی که با خودم آورده بودم خرج شده بود. نگران بودم ولی مطمئن بودم میشه کارایی کرد که کفگیر به ته دیگ نخوره. فعلا تمام تمرکزم رو باید بر این میگذاشتم که خودم و خونوادم نیروی فکریمون رو از دست ندیم و به لحاظ روانی قوی باشیم. شبها در این باره که مهاجرا با چه مشکلات روحی مواجه میشن مقالات زیادی به انگلیسی و فارسی میخوندم. دوست دارم ترکیب اون اطلاعات رو با تجارب خودم این پایین براتون درج کنم تا بدونید چرا روز 26 از مهاجرتم نگذشته ماشین خریدم:

مسائل روانی بعد از مهاجرت
شبها در این باره که مهاجرا با چه مشکلات روحی مواجه میشن مقالات زیادی به انگلیسی و فارسی میخوندم

مراحل روحی که هر مهاجر طی میکنه

مرحله۱: استرس و نگرانی قبل مهاجرت، که از ماهها قبل همراه فرد هست و همیشه این احساس رو داره که داره با چشمان بسته خودش و خونوادش رو میبره در مکانی که براش تاریکی مطلقه. این استرس تا لحظه رسیدن به محل اقامت در سرزمین جدید ادامه داره. ما از این مرحله عبور کرده بودیم. خیلی از شما عزیزان که این نوشته رو میخونید ممکنه هنوز در این مرحله باشید.

مرحله ۲: مهاجرت و جت لگ، بدلیل اینکه منطقه زمانی محل زندگی شما عوض میشه و بدن شما عادت داره طبق زمان ایران بخوابه. اما اینجا روزه، خوابتون نمیبره. شب میشه کانادا هوا تاریکه همه میخوابن ولی مغز شما هورمون خواب کافی نداره، چون این تایم بیدار بودنشه. این مرحله بین ۳ روز تا یکماه طول میکشه.

مرحله ۳: ماه عسل مهاجرت، دنیای جدید مهاجرت، پر است از چیزهای جدید برای دیدن و یادگرفتن. انبوهی از کار های انجام نشده، آرامش و طبیعت زیبا و..، این مرحله از دو ماه تا یکسال بعد از مهاجرت زمان خواهد برد. ما حالا در این مرحله بودیم.

مرحله ۴: افسردگی بعد از مهاجرت، البته با افسردگی بعد از زایمان فرق داره. ارتباطی به موفق شدن و نشدنتون نداره، کم کم جذابیتها تبدیل به یکنواختی میشن، چرا ها و اما ها و دل تنگیها برای گذشتتون، خانواده و دوستاتتون شروع میشه… و من نگران رسیدن به این مرحله بودم. مخصوصا اگر کار پیدا نکنیم و مسائل مالی هم مزید بر علت بشه.

گذر صحیح از این مرحله بعد از مهاجرت باعث میشه:

  1. خانواده به لحاظ روحی و ساختار با اختلاف زوجین لطمه نبینه.
  2. پیدا کردن کار و روند زندگی با مشکل مواجه نشه.
  3. سر حال و شاداب وارد مرحله ثبات در مهاجرت بشید.

۵- ثبات بعد از مهاجرت، تقریبا محل جدید زندگی، مثل خونه میشه براتون و شروع میکنید به برنامه ریزی های بلند مدت برای موفقیت و پیشرفت در کشور جدید مثل ساکنین اولیه و متولدین همون کشور.

در ونکوور اداره ثبت سند اتومبیل، اداره گواهینامه، و اداره پلیس راهنمایی رانندگی همه با هم یکی هستند

من میدونستم افسرگی بعد از مهاجرت بزودی سراغمون میاد، واسه همین تا نیومده من خودم رفتم سراغش. ونکوور و کانادا خیلی زیباست، اگر چنین ریسک بزرگی کردم و زندگیمو فروختم و اومدم باید از زیباییهاش بی بهره نمونم و نذارم خونوادم دل تنگ بشن. این شد که هفته سوم مهاجرت همه نمایندگیها اتومبیل در ونکوور سر زدم، تویوتا، هوندا، هیوندای، کیا، چون میخواستم مثل همه کانادایی ها ماشین رو اقساط بخرم، اونا قبول نمیکردند.

من هم نمیخواستم همون اول ۳۰ هزار دلار نقد یه ماشین بخرم. چون هنوز گواهینامم  ایرانی بود ( برخلاف خیلی گواهینامه های دیگه در جهان که انگلیسی هم روش درج شده) و یک کلمه انگلیسی روش نیست که اینا بدونن این چیه. حتی اجازه تست درایو ( وقتی قصد خریدن ماشین صفر داری اجازه میدن با نمونه مشابهش بری دور بزنی اگه دوست داشتی بخریش که بهش میگن تست درایو) به من نمی دادند. میگفتند: نمیدونیم روی گواهینامت چی نوشته.

خرید اتومبیل در کانادا
تو شش ماه با همسر و پسر تمام ونکوور رو گشتیم، جاهایی رفتیم که اونایی که ۲۰ سال اینجا بودند نرفته بودند

خلاصه…

دیدم 5 روز صبح تا شب وقتم گرفته میشه ولی از ماشین خبری نیست. تصمیم گرفتم برم وبسایت کریگزلیست, که مثل دیوار در ایرانه ولی با ۳ برابر قدمت بیشتر، دنبال ماشین بگردم. به چند تا از آگهی ها زنگ زدم ، گرون میگفتند قیمتشونو تا اینکه یه فورد تورس (Ford Taurus) دست دوم پیدا کردم. به هر کی از آشنا ها میگفتم، میگفت ماشین آمریکایی نخری ها، صاحب اول آخرش خودتی. ماشین ژاپنی بخر. منم این حرفا سرم نمیشد، از بچگیم یادمه میگفتند، ماشین آمریکایی، راحت، قدرتمند، استخون دار.

ونکوور و کانادا خیلی زیباست، اگر چنین ریسک بزرگی کردم و زندگیمو فروختم و اومدم باید از زیباییهاش بی بهره نمونم

به مالک فورد تورس زنگ زدم دیدم انگلیسی رو با لهجه صحبت میکنه و یه جا تو صحبتهاش به موتور ماشین به جای انجین گفت موتور. من هم گفتم : آر یو پرژن؟ گفت بله. به به. خیلی اوضاع بهتر شد. گفتم قربون شکلت بشم، من تازه مهاجرم میخوام این ماشینو بخرم که یه کم این ور اون ور بریم، سخت نگذره. چطور ماشینیه؟ خرج رو دستمون نمیگذاره؟ ایشون هم که آذری بودن با لهجه خودش گفت: یاخشی ماشین ده، خیالت جمع!

گفتم کجا بیام بیبینم و بخرم؟ آدرس داد بیا برنت وود مال تو شمال برنابی. به مریم خانم زنگ زدم ایشون هم اومد و رفتیم با هم. ماشین شش سیلندر خیلی رانندگیش برام سخت بود هیکل درشتی داشت ولی دوستش داشتم. خرید ماشین اینجا خیلی آسونه تو یکی از همون دفاتر اونجا ترجمه گواهیناممو گرفت با اصلش، تک برگ سند اون آقا رو هم گرفت از من هم یک ووید چک گرفت برای بیمه (Void Cheque در واقع پرینت یا یک برگ باطله چک شماست که به سازمان دولتی، اطلاعات حساب و اجازه برداشت ماهانه از حساب شما رو میده. یعنی به جای اینکه، 12 برگ چک به اداره بیمه بدم برای 12 ماه سال. یک برگ ووید چک میدم و یک برگه رو امضا میکنم که اونا اجازه دارند اتومات ماهانه هزینه بیمه اتومبیل رو از حساب من بردارند). شاید تعجب کنید ولی در ونکوور اداره ثبت سند اتومبیل، اداره گواهینامه، و اداره پلیس راهنمایی رانندگی همه با هم یکی هستند و اسمش هست ICBC.

خرید ماشین در کانادا
ه چند تا از آگهی ها زنگ زدم ، گرون میگفتند قیمتشونو تا اینکه یه فورد تورس (Ford Taurus) دست دوم پیدا کردم.

سرتونو درد نیارم. رخش رو خریدم با ۲۰۰۰ دلار، تو شش ماه با همسر و پسر تمام ونکوور رو گشتیم، جاهایی رفتیم که اونایی که ۲۰ سال اینجا بودند نرفته بودند. چشم به هم زدیم دیدیم ظاهرا افسردگی نگرفنیم و تموم شده اون مرحله و حالا باید دنبال کار میگشتیم… ادامه دارد قسمت نهم داستان مهاجرت بابک به کانادا

چطور بود؟ ستاره بدین.
[کل: 92 میانگین: 4.3]

بابک

من، بابک یک مهاجر به کانادا زندگیم دستخوش پستی و بلندیهای زیادی بوده. 3 سال پیش در کانادا شرکت دیجیتال مارکتینگ تاسیس کردم و مدیر شرکت ساتورن وب آرت هستم. رسانه غیر انتفاعی و رایگان تلویزیون مهاجر را ایجاد کردم تا مهاجران یا افرادی که در این راه هستند، به تجارب و اطلاعات صحیح دست پیدا کنند. اگر این رسانه را مفید دیدید آنرا در شبکه های اجتماعی خود به دوستان معرفی کنید.

‫13 نظر از خوانندگان

  1. سلام خیلی عالی بود. لذت بردم. یه سوال دارم. اگه کسی پی آر داشته باشه تو کانادا و بخواد وارد بیزنس اسکول بشه همونجا اونوقت نیاز به مدرک GMAT هم هست یا این مدرک فقط برای کسایی هست که از خارج از کانادا اپلای میکنن؟
    ممنون میشم جواب بدین.

  2. واقعا داستان مهاجرت جالب و خواندنی دارید. خیلی شبیه به داستان ما هست.

  3. ممنون که هستید. نوشته هاتون برا ما که اول راه هستیم می تونه کمک بزرگی باشه.

  4. درود بر شما
    عالی و دلنشین و کاملا ملموس…..
    آرامشی با خوندن مطالبتون میگیرم ک طی دوسالی ک واسه مهاجرت اقدام کردیم خیلی فاصله گرفته بودم ازش….یک دنیا ممنونم….
    فقط تو روخدا یکم زود بزودتر قسمتای جدید رو بذارید….
    من واقعا بعدازهربار خوندن داستان جدید لحظه شماری میکنم واین زمان واسم خیلی طولانی میگذره……🙏🏻🙏🏻🙏🏻

  5. سلام فقط میتونم تشکرکنم که خالصانه اطلاعاتتون برای بقیه به اشتراک میذارین این نکاتی که بنظر ساده میاد برای کسی که قصد مهاجرت داره میتونه حیاتی باشه ❤👏👏👏

  6. بابک جان مطالبت برای من بسیار مفیده مخصوصا که من یک تجربه مهاجرت ناموفق داشتم و دارم مقدمات مهاجرت دوم رو هماهنگ میکنم تشکر از وقتی که میذاری

  7. عالی بود مثل همیشه موفق باشید ،اگر میشه در مورد بیمه ماشین برای تازه واردها هم بنویسید چون از دوستان و‌فامیلم که اونجا هستند میگن هزینه بیمه برای کسانی که تازه گواهینامه اونجا رو میگیرند خیلی بالا هست حتی تا ماهی ۶۰۰ دلار در ماه و این بستگی به زمان گواهینامه داره و از این دست مطالب ،ممنون و پایدار باشید و موفق که واقعا هر یک ایرانی که احساس خوشحالی داشته باشه واقعا انگار خودم حالم خوبه به امید روزی که منو همسرم هم بتونیم بیایم .

  8. سلام. دوتا سوال. یک اینکه مگه هزینه بیمه اونجا ماهیانه هست؟ یعنی هر ماه باید هزینه بیمه رو بپردازی؟ و دو اینکه هزینه بیمه چقدر هست؟

    1. بله هزینه بیمه مثل ایران سالانه نیست و در اغلب استانهای کانادا ماهانه بوده و رقم قابل توجهی هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا